منو بغل کرد و زار زار گریه کرد. و من احساس گناه می کردم و خودم را سرزنش می کردم حتا در شرایطی که اون انقدر منو کتک زده بود. همون کاری که تو هشت سال زندگی مشترک کرده بودم!
اپیزود ۲
مرتب میپرسید چطوریه که تو قانون ما دختر رو تو سنین پایین میشه شوهر داد ولی زنی که خودش زندگی اش را ساخته٬ دانشگاه رفته و کار میکنه نمیتونه برای زندگی خودش تصمیم بگیره.
اپیزود ۳
هرموقع بحث حق طلاق میشد میگفت مگه منو دوست نداری؟!
اپیزود ۴
بهش گفته بودن زن باید با لباس عروس بیاید و با کفن برود.
اپیزود ۵
هیچكی دخالت نكرد، هیچکی! نه دوستانمان٬ نه مردمی که رد میشدند و نه حتی برادرم.
اپیزود ۶
هرگز کتک نخوردم اما زخم ایجاد شده از تحقیر و تهدید و توبیخ دردناکتر و شدیدتر از تنبیه جسمی است.
اپیزود ۷
وقتی فرزند اولم سهساله شد همسرم اولین خیانت را در حق من انجام داد. او زنی را صیغه کرده بود.
اپیزود ۸
هیچ وقت فکر نمیکردم که اون علاقه ای که یک زمان به سینما و دوربین داشتم تبدیل به یه وحشت روزانه و هراس من از هر دوربینی بشه.
اپیزود ۹
مامان با اینکه شاغل بود هیچ وقت استقلال اقتصادی نداشت.
اپیزود ۱۰
من یک زن سالم میخواهم که اندامش بیعیب باشد.
اپیزود ۱۱
خیلی مواقع به خودکشی فکر میکنم دیگه هیچ راه دیگهای ندارم نه خونه شوهر جایی برای منه و نه خونه مادرم.
اپیزود ۱۲
گاهی بچه را میبرد و پس نمیآورد و تهدید میکرد که دیگر بچه را به من نمی دهد.
اپیزود ۱۳
یکی دیگه هم میگفت داییم هم تو این کار نقش داشته و شاید حتی پدرم. میگفت اونام اون روز اونجا بودن.